برجستهترین محققی که به شیوه و مضامین تفسیر منسوب به امام حسن عسکری (علیه السلام) انتقادهای مفصلی دارد، مرحوم محمد جواد بلاغی صاحب تفسیر آلاءالرحمن است. بر اساس بررسیهای وی این تفسیر به لحاظ روش تبیین مطالب، نگارش ادبی و سبک و سیاق روایتهای آن، ضعف و کاستیهای غیر قابل اغماضی دارد و از این جهت به کلام امام معصوم (علیه السلام) شباهتی ندارد و نمیتوان آن را به امام یازدهم منتسب کرد. مرحوم بلاغی برخی مباحث کتاب را ارزیابی و تناقض و آشفتگیهای کتاب را مشخص کرده است.1 عدهای نیز به سخنان بلاغی انتقاد کرده و گفتهاند که این لغزشها در عبارت راویان تفسیر است و نه متن روایات و با توجه به اینکه آنان عربزبان نبودهاند آشفتگیهای نقلهای آنان طبیعی به نظر میرسد. همچنین استنساخ متعدد از کتاب در قرون متوالی و اشتباه کاتبان و کمی سواد برخی محررّان، میتواند در متن و محتوای کلمات تغییرات آشکاری پدید آورد.2
سید محمد هاشم خوانساری میگوید:
«احتمال وضع در مورد فقهالرضا ضعیف است؛ چون آثار صدق و حقیقت از آن واضح است، ولی نسبت کتاب مصباح الشریعه به امام ششم و نسبت تفسیر امام حسن عسکری (علیه السلام) به آن بزرگواران بسیار ضعیف است؛ چون کوچکترین امعان نظر و دقت در سیاق کلام حقیقت را روشن میسازد.3
آیت اللّه خوئی در اثر معروف خود و در چند جا از این تفسیر سخنی به میان آورده4 و نظر خود را چنین ابراز داشته: تفسیر منسوب به امام حسن عسکری (علیه السلام) به روایت (محمد بن قاسم) ثابت میشود. او این اثر را از دو مرد که هویت مجهول و ناشناخته دارند، روایت کرده است. به اعتقاد آیت اللّه خوئی روایت آن دو فرد از شخص امام علامت ارجمندیشان نزد امام نیست. اقامت آنان نزد امام یازدهم و به خواست ایشان به منظور دانش آموزی آنان بود و نشانه وثاقت آنان نیست.5
اما آیت اللّه خوئی در جای دیگر نکاتی را مطرح میکند که از تأیید این تفسیر حکایت دارد:
«محمد بن قاسم استرآبادی از مشایخ صدوق بود و او خود این مطلب را در کتاب مشیخه باب تلبیه ذکر کرده و در کتاب منلایحضره الفقیه (ج 2، حدیث 967) نیز یاد کرده و در عیون اخبارالرضا جزء یک باب 28 حدیث 19، از او نام برده است و برای او رضای الهی را خواسته است».6
و چون علامه حلی خواسته است به پیروی از غضائری تفسیر عسکری را ضعیف و مجعول قلمداد کند و از مفسر استرآبادی به عنوان ابنابیالقاسم یاد کرده است، آیت اللّه خوئی آن را لغزشی آشکار میداند و میگوید: نام محمد بن قاسم در روایات صدوق فراوان تکرار شده است و در هایچ یک از موارد یاد شده، تعبیر محمد بن ابیالقاسم دیده نمیشود. پس معلوم نیست چرا علامه حلی او را ابن ابیالقاسم میگوید.7
علامه محمدتقی شوشتری عقیده دارد مطالبی در کتب یاد شده آمده که از حیث محتوا آشکارا قابل نقد و ایراد است و گاهی به هایچ وجهی نمیتواند منسوب به امام باشد. او چهل مورد از این گونه اشکالات را در اثر معروف خود ارائه داده است.8
آیت اللّه شعرانی در تعلیقاتی که در آخر تفسیر مجمع البیان به قلم خود تحریر کرده، یادآور میشود: مصنّف (صاحب تفسیر مجمعالبیان) از تفسیر منسوب به امام حسن عسکری (علیه السلام) مطالبی نقل نکرده است و علامه حلی در ذیل عنوان محمد بن قاسم استرآبادی گفته که آن تفسیر مجعول است و مرحوم شعرانی ضمن ذکر یک اشتباه درباره دستگیری حجاج میافزاید:
«واضع و جاعل این تفسیر به تاریخ آشنا نبوده است و شگفت است که آنچه از تفسیر (عسکری ددر مورد مختار) نقل کردیم، در بحارالانوار موجود است و علامه مجلسی به ردّ آن نپرداخته است».
شعرانی میگوید:
«در تفسیر آیه: )فان کنت فی شک مما انزلنا...( مطالبی آمده که شرم، از نقل آن با زمان میدارد و آدمی از خواندن آن مطالب مشمئز میشود».9
اما مرحوم شعرانی در تعلیقه کتاب وسائلالشیعه مطلبی دارد که مؤید اعتبار این تفسیر است. او مینویسد:
«محمد بن قاسم استرآبادی مفسر و راوی تفسیر امام عسکری (علیه السلام) شیخ (راوی) مصنف (مرحوم صدوق) است. شیخ صدوق در کتابهای خود از او روایات فراوان نقل کرده و برای او رضایت و رحمت الهی را خواسته است».10
شگفت آن که رسالهای از استاد شعرانی در تفسیر قرآن به خط ایشان در اختیار علامه حسن حسنزاده آملی است که مؤلف در موارد متعددی به تفسیر امام حسن عسکری (علیه السلام) استناد جسته و وی ذیل تفسیر آیه بیستم از سوره بقره و در توضیح عبارت )لعلکم تتقون( مطالب نسبتاً مفصلی را به نقل از تفسیر عسکری در رساله خود درج کرده است. در تفسیر آیه 24 از سوره دوم قرآن ذیل )قالوا هذاالذی رزقنا من قبل( این تفسیر را مأخذ قرار داده و از آن برای صحت بحثهای تفسیری خود نمونههایی ارائه داده است.11
استاد هاشم معروف الحسنی در انتقاد به دکتر مصطفی کامل شیبی در دو کتاب خود: «الفکرالشیعی» و «النزعات الصوفیة» و«الصله بین التصوف و التشیع» (که هردو به فارسی ترجمه شدهاند) خواسته است تا انحرافات و بدعتهای صوفیان را به تشیّع نسبت دهد. میگوید: «شیبی از آن رو تفسیر قمی و تفسیر منسوب به امام عسکری (علیه السلام) را از میان دهها تفاسیر شیعه برگزیده که دریافته در آنها چیزهایی است که باب طبع اوست و میتواند با آنها تشنگی خود را فرونشاند و مقصود خود را برآورد و امکان پیدا کند که گفتههای غالیان و مفتریانی که خود را در میان مسلمانان جا زدند تا آثار و نشانههای اسلام را مخدوش سازند و میان آنان اختلاف ایجاد کنند، به شیعه بچسباند».12
وی در جای دیگر یادآور میشود که شیعه بیشتر روایات این دو تفسیر را تأیید نمیکند و حتی اکثر عالمان شیعی این دو تفسیر را قبول ندارند؛ زیرا تفسیر منسوب به امام حسن عسکری (علیه السلام) را تنها محمد بن قاسم استرآبادی روایت کرده و چنان که نویسندگان کتب رجال در شرح احوال وی بیان کردهاند و به تعبیر شیخ محمد طه در کتاب اتقان المقال و احوال الرجال، وی وضّاع (حدیث ساز) بوده و به هایچ روی بر او اعتمادی نیست. وی همچنین ادامه میدهد که:
«میرزا محمد در منهج المقال و بهبهانی در کتاب رجال خویش این موضوع را تأکید کرده و برخی نویسندگان افزودهاند که سزاوار نیست چنین تفسیری به امام نسبت داده شود و به نظر میآید غالب مؤلفان رجالی، راوی این تفسیر از امام عسکری (علیه السلام) رابه وضع حدیث وصف و صدور تفسیر مذکور را از آن امام یا یکی از پدرانش انکار کردهاند. هرکس این کتاب را بررسی کند، دهها گواه مییابد بر این که تفسیر مذکور از ساختههای غالیان و صوفیان است که خود را در میان اصحاب ائمه: جازده و در زیر پوشش تشیّع قرار دارند.»13
گفتههای هاشم معروف الحسنی مبنی بر جعل این تفسیر ازسوی غالیان و غلو دانستن مطالب آن، مورد تأمل است. در این تفسیر از غلوّ درباره قرآن نهی14 و با ذکر روایتی از حضرت امام رضا (علیه السلام) گفته شده است: هرکه در حق امیرمؤمنان از حد بندگی تجاوز کند، از گمراهان و مغضوبان است.
از حضرت علی7 نیز روایت ذیل را نقل میکند: امیرمؤمنان7 فرمود: در حق ما از حد بندگی و عبودیت حق تجاوز نکنید، از اوصاف ما هرچه میخوهاید بیان کنید، ولی زیاده روی نکنید، از مبالغه همچون غلو نصارا اجتناب ورزید. به درستی که من از غلوّ بیزارم. به علاوه، مینویسد که به حضرت رضاع7 عرض شد که گروهی از دوستان شما گمان میکنند همه صفاتی که شما برای خداوند بیان داشتید خصوصیات علی7 است و او پروردگار جهانهاست. امام با شنیدن این سخنان برآشفت و فرمود: آیا علی7 مانند دیگران اهل خوردن، آشامیدن و نکاح نبود؟ و مگر نمازگزاری خاشع در برابر خدایش نبود؟ آیا این ویژگیها صفات خداست؟15 این روایتها که در تفسیر منسوب به امام حسن عسکری (علیه السلام) نقل شده، غلوّ را در حد کفر تلقی میکند. بنابراین نمیتوان گفت که مطالب آن ساختی صوفیان و غالیان بوده است.
علامه محقق حاج شیخ باقر شریف قرشی میگوید: بزرگانی چون: شیخ صدوق، شیخ طبرسی، محقق کرکی، شهاید ثانی، علامه مجلسی، ابن شهرآشوب و شیخ آقا بزرگ تهرانی کمترین تردیدی در صحت نسبت این اثر به امام حسن عسکری (علیه السلام) ندارند و این مطلب را از مسلّمات و قطعیات میدانند. وی سپس به انتقاداتی از این تفسیر میپردازد: نخست آن که سندش ضعیف است و در این باره به گفتههای ابن غضائری اعتماد میکند، اما گفتههای او را با ذکر سه دلیل مخدوش اعلام میکند و به نقل از استاد خود مرحوم خوئی، یادآور میشود که هایچ کس در توثیق یا تضعیف راوی تفسیر (محمد بن قاسم استرآبادی) سخنی به میان نیاورده است. دومین انتقاد باقر شریف قرشی بر تفسیر امام عسکری7 یکدست نبودن و عدم پیوستگی و سقطات و محذوفات بسیار آن است. او اضافه میکند:
«چگونه امام یازدهم در شرایط کاملاً ناگوار و اختناق شدید دشمنان در مدت طولانی برای دو فرد مجهول الحال تفسیر املا کرده است. به علاوه، در اکثر فصول کتاب عدم فصاحت و پریشانی آشکار است و این با بیان امام که فصلالخطاب بلاغت و شیوایی است، مغایرت دارد. وانگهی تا آنجا که من میدانم، در بخشی از این تفسیر مطالب غلوّآمیز وجود دارد که از ساحت امام دور است.»16
پیش از این یادآور شدیم که مطالب کتاب را دو راوی که اهل استرآباد ایران بودند، پس از آن که از امام خویش شنیدند، با درک خود به نگارش درآوردند و این واقعیت بر نثر و شیوایی کتاب اثر گذاشته است. همچنین با ذکر نمونههایی از کتاب یادآور شدیم که حتی مضامینی در آن وجود دارد که شیعیان را از غلو نهی میکند.
شهاید آیةاللّه سید محمدعلی قاضی طباطبایی میگوید: «در کتاب تفسیر منسوب به امام حسن عسکری (علیه السلام) که محدث نوری آن را معتبر دانسته و در مستدرک الوسائل از آن نقل میکند؛ گرچه نگارنده آن تفسیر را مانند فقه الرضا که محدث نوری در خاتمه مستدرک الوسائل در اثبات اعتبار آن بسیار کوشیده و قدم بارز و جدی برداشته، مجعول دانسته و به هایچ کدام اعتماد ننموده و اعتبار قائل نیستم. مگر آنچه از مطالب تفسیر نامبرده مسنداً به امام رسیده و نقل کرده باشند؛ چون در آن تفسیر بعضی از مطالب را که از امام نقل شده، ممزوج و خلط کردهاند و همه آنها را به امام نسبت دادهاند».
شهاید قاضی اضافه میکند:
«گرچه تفسیر مزبور نزد این جانب مورد اعتبار نیست، ولی در اعتبار، به اندازه کتابهایی که در تاریخ تألیف کردهاند و در نقل وقایع تاریخی به آن چنگ میزنیم و از آنها نقل مینماییم، ممکن است اعتبار داشته باشد. عدم اعتبار و اعتماد بر آن تفسیر از نقطه نظر امور دینی و مطالب و مسائل مذهبی است؛ اما از جهت نقل تاریخ میتوان مورد نقل قرار داد».
آن شهاید یادآور میشود که اگرچه در این تفسیر قضیه مختار با تغییر و تبدیل نقل شده، ولی نمیتوان به دلیل این لغزشها از تمامی مطالب تفسیر دست برداشت. چنانچه اگر این روش را در پیش بگیریم، باید از کتاب کافی کلینی نیز به جهت برخی روایات که در آن آمده، چشم بپوشیم.
آیةاللّه قاضی تصریح کرده است:
«در این اواخر در عصر ما یکی از بزرگان صلاح دانست که کتابی در حدیث جمع و تألیف شود که جهات ناقص تقطیع و غیره در آن نباشد و لذا کتابی به نام جامع احادیث الشیعه تألیف گردیده و دارای مزایای زیادی است؛ ولی نباید غفلت کرد که در آن کتاب باید به مصادر آن متوجه شد و یکی از معایبش آن است که اخبار زیادی که محدّث نوری از مصادر ضعیفه مانند فقهالرضا، جامعالاخبار و تفسیر منسوب به امام حسن عسکری (علیه السلام) و امثال آنها جمع و تألیف کرده که اغلب مصادر مستدرک از این قبیل است، آن اخبار را در کتاب جامع احادیث شیعه در ردیف اخبار کتب اربعه آوردهاند و امکان دارد برخی خیال کنند چون روایت در کتاب مذکور آمده است، باعث اعتبار حدیث بشود و این طور نیست و بلکه باید مصدر و مدرک حدیث ملاحظه گردد. کاش آن اخبار را در ردیف کتب اربعه ذکر نمیکردند».17
بنابراین شهاید قاضی نیز تفسیر عسکری را به طور کامل رد نکرده و این اثر را در تحقیقات خود مأخذ قرار داده است.
همان گونه که اشاره شد، تفسیر منسوب به امام حسن عسکری (علیه السلام) از ابتدای طرح آن در قرن چهارم هجری تاکنون با ارزیابیها و قضاوتهای مختلفی رو به رو شده است: عدهای از عالمان مشهور و معتبر انتساب آن را به امام صحیح دانسته و احادیثی از آن نقل کردهاند؛ برخی دیگر از افراد رجالشناس مضامین آن را بیاعتبار دانستهاند؛ برخی حد وسط را برگزیدهاند و اعتقاد دارند این اثر را همچون دیگر منابع روایی شیعه باید نقد و بررسی کرد و پس از پژوهشهای لازم، روایات درست آن را مشخص ساخت و پذیرفت؛ زیرا دلیلی بر تضعیف یا مردود بودن تمامی مطالب آن وجود ندارد. به علاوه، در این تفسیر کم نیستند روایتهایی که مشخصات حدیث مستند معتبر و با عبارات شناخته شده امام معصوم (علیه السلام) همخوانی دارند.
1. وسائل الشیعه، همان، ص 59 - 60.
2. طبقات مفسران شیعه، عبدالرحیم عقیقی بخشایشی، ج 1، ص 328.
3. فهارس بحارالانوار، سید محسن خاتمی، ج 2، ص 96 و 98؛ بحارالانوار، ج 92، ص 2570240 و نیز جلاءالعیون، ص 279.
4. اعیان الشیعه، سید محسن امین، ج 2، ص 41.
5. فرائدالاصول، شیخ انصاری، ص 86.
6. الذریعه، همان، ص 288 - 286.
7. ر.ک: تفسیر فاتحةالکتاب، عبدالحسین امینی، ترجمه قدرتاللّه حسینی شاهرودی.
8. الصراط المستقیم، حسین بروجردی، ص 88، و نیز ر.ک: نخبةالمقال، از همو.
9. تنقیح المقال فیضبط اسماء الرجال، علامه ماممانی، ص 305.
10. الذریعه، ج 4، ص 258؛ نیز مقاله «چاپ تازه تفسیر منسوب به امام عسکری7»، رضا مختاری، مجله نشر دانش، سال نهم، شماره دوم، بهمن و اسفند 1317.
11. الذریعه، ج 11، ص 152.
12. همان، ص 152 - 155؛ اعیان الشیعه، ج 17، ص 69.
13. همان، ج 4، ص 195؛ ج 11، ص152.
14. همان، ج 4، ص 285.
15. مجله نور علم، رساله محمد جواد بلاغی درباره تفسیر امام حسن عسکری(ع)، ص 143.
16. فصلنامه پژوهشهای قرآنی، سال دوم، شماره 6، ص 323 - 324.
17. رساله تحقیق فقه الرضا، سید محمدهاشم انصاری، ص 7.